ترمینال غرب

-

به تخم چپم که سینه های دختر همسایه مان ریز است  

به تخم چپم که مردِ همسایه مان سرِ هفتاد سالگی هیز است  

که تمام گزینه های اوباما، شبیه همین قهوه ی قجری، نیم خورده رو میز است  

که حال اعتراض ندارم و گلِ برنامه های محبوبم، شو-خنده های حمید شبخیز است 

به تخم چپم که از تئاتر شهر گذشته ام و تئاتر زندگی ام همیشه گلریز است  

که زشتم و بینی ام شبیه کوفته های تبریز است 

به تخم چپم که هر که رسیده فاضلاب کشیده توی دلم، انگار نه انگار که این زلال، کاریز است 

که دستِ من همیشه دل و حکمِ بازی همیشه گشنیز است

به تخم چپم که کلکته ام زیر آب رفته و رویای من هنوز، قدم زدن با تو توی کوچه های ونیز است 

که بعدِ رفتنت مثل پیرمردها شده ام، که زمین زیر پای من همیشه یخزده، لیز است 

که بهار هرگز نمیرسد، که جفت هفتِ تاسِ تخته ی من مقصدش همیشه پاییز است  

--- 

به تخم چپم که جمعه شبها قرار شام با شوهر سابقتان، جردن توی رستورانِ شاندیز است

که تیغی که آنشب میان کوچه روی صورتت کشیده ام تیز است 

که جای بخیه روی صورتتان برای من عجب دل انگیز است  

--- 

روی ریل خوابیده ام و سوت قطار یکریز است 

یا نه...پای کوه ایستاده ام و آتشفشان به حال سرریز است 

نود هم به سر رسید، نود هزار سال دگر هم که بگذرد، فالِ اسفند ماهِ ما همان "چیز" است 

-

نظرات 95 + ارسال نظر
تویت های ممنوعه سه‌شنبه 1 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 14:31 http://twitt.blogsky.com

عیدت مبارک
آمدیم، بودید!!!!!!!!!!!!

حسین سه‌شنبه 1 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 15:00 http://sly.blogfa.com

سلام حمید
سال نو مبارک
امیدوارم سال خوب و آرامی داشته باشی.

بهاره چهارشنبه 2 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:55 http://eternaldeath.blogfa.com

سلام سال نوت مبارک.

ذوقت توو دلم!

جزیره چهارشنبه 2 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:33

سلام
چرا تبریک گفتن به تو سخته؟
به بعضی ادما ،ادم میمونه چه جوری تبریک بگه؟ نیدونم

چه کامنتییییییییییییییییییییییییییییی شد
سال خوبی رو برات ارزو میکنم حمید خان(الهی سوسک شی اگه فک کنی یه جمله ی کلیشه ای بت گفتم، این یه ارزوی از اون اعماق وجود بود.فهمیدی؟)

از اعماق وجود مخلصیم و ایشالا برای شما هم سال خوبی باشه

کودک فهیم چهارشنبه 2 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 13:25 http://the-nox.blogfa.com

سال نو مبارک حمید جان.
همیشه خوشبخت و سربلند و شاد و موفق باشی.
هر چی آرزوی خوبه مال تو.

آژو پنج‌شنبه 3 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:50

سال نو مبارک سال خوبی در پیش داشته باشی

بهار(سلام تنهایی) پنج‌شنبه 3 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 22:44

اول سلام حمید بعد از مدتها ..بعدش که خیلی خوشحال شدم که اومدم اینجا دو تا پست ناخونده داشتی که خوندمش ..حال کردم و کلی کیف کردم از پست قبلی ..< و ان شب خدا توی دفترش یه ستاره کشید ..این پست منو برد به روزای اولین وبلاگ نویسیت ..چندین بار خوندمش و عنوانش که دیگه حرف نداشت ..این برای پست قبلی ..و اما این پست ..ادامه دارد در کامنت بعدی ...

آره راس میگی
اینجوری بهش نگاه نکرده بودم
حالا که فکر میکنم فضاش بشدت شبیه نوشته های خیلی قدیمیمه

بهار(سلام تنهایی) پنج‌شنبه 3 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 22:52

از این پستت یه بی تفاوتی محض نسبت به همه چی ..من در این مواقع میگم به یه ورم با اجازه ...
ولی در کل این حس آشناست یه من و گاهی اوقات از این گونه بودن راضی هم هستم ...سال جدید شده و امیدوارم حالت با حال تر بشه رفیق ...

بی تفاوتی محض؟
کاش اینجوری بود (ارجاع به کامنت اول فاطمه شمیم یار و جوابی که بهش دادم)

مهتاب جمعه 4 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 19:57 http://tabemah.blogsky.com

ترمینال جنوب , سمت خزانه رو هم میتونی بنویسی پسر ؟؟
... که بهار هرگز نمی رسد که نمی رسد انگار
و هر که بگوید اندکی صبر
بی همه چیز است !
...
هاه ! چه حال داد !

- سمت خزانه!؟ اووووم...یعنی چی اونوقت!؟
- آره! خیلی حال میده! گفتم که!

مهتاب جمعه 4 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 20:00 http://tabemah.blogsky.com

ئه حمید این ارور داد بعد دوتا دوتا و تا به تا پست کرد !
یه دستمال و وایتکس بردار بیار ! بدو !

دستمال و وایتکس و این سوسول بازیا چیه!؟
شمارو نمیدونم ولی ما مومنین فقط به طهارت با اسلام معتقدیم!

سمیرا شنبه 5 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:26 http://nahavand.persianblog.ir

اولش فکر کردم اشتباه اومدم! نمیدونم قافیه های موزون چرا یه جوری ناجور بودند...اما ما همچنان ارادت داریم حمید خان باقرلو حتی اگر شما حالتان یه جوری چیز باشد...عیدتون مبارک

- "یه جوری ناجور" یعنی چی!؟ الان نقدت حسیه یا فنی؟
- ممنون. ما بیش خواهر!

سرورت شنبه 5 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 14:17

اون قدر روی تخم چپت بشین
تا شاید جوجه بشه
از نوع
لاری
توی فکرم توشدی مثل هیلاری
بوی این تخمهای تو خیلی شدیده
فکرات هم خیلی قشنگ اما پلیده
واسه من تو شدی امسال پدیده


زرتشت 05/01/1391

باحال بود!
تو هم اینکاره ای رو نمیکنیا!

محبوبه یکشنبه 6 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 21:21 http://sayeban.blogfa.com

پاراگراف ما قبل آخر کمی تا قسمتی ترسناک و نامفهوم بود .. نه که نفهمم ها ولی یه جوری بود که انگار وصله ی ناجور بود به تن بقیه ی قسمت ها! مثل وقتایی که وسط امتحان عربی یهو یاد پسر همسایه تون می افتی و حالا مگه دست بر میداره لامصب! تا وقت امتحان تموم نشه نمیپره!! ( الان خودم نمیدونم این دقیقا چه ربطی به اون داشت)‌
خوشحالم که نود رفت، سال عجیبی بود، می شد انتظار تلخ ترین حادثه ها رو ازش داشت.. راستی عیدت مبارک.
جناب شما ما رو چی فرض کردین؟ یه جوری میگی یه بار این مدلی نوشتن رو امتحان کن انگار من در همه ی سبک های نوشتاری دستی بر آتش دارم فقط مونده این یکی!!

- منم نفهمیدم این دقیقا چه ربطی به اون داشت! ولی اصل حرفتو قبول دارم!
- نفرمایید! شما استادی. مثل همون دو سال پیش هنوزم یکی از آرزوهامه که بین نوشته هام فقط یکی مثل "وقتی موهایت در باد تکان میخورد" داشته باشم. یه چیزی که بتونم بهش افتخار کنم:

"صدای تیر آمد
تو بر زمین افتادی
مردم دور ما جمع شدند
کسی پرسید:زنده است؟
دیگری گفت:نه تکان نمی خورد
چند لحظه سکوت بود
من ناگهان گفتم : زنده است زنده است...
گفتند:تکان می خورد؟
گفتم:آری، موهایش در باد تکان می خورد...
سری به نشانه ی تاسف تکان دادند و دور شدند!
اما من شک ندارم که زنده ای،
وقتی موهایت در باد تکان می خورد
یعنی داری دل بری می کنی
و وقتی دل بری می کنی
یعنی زنده ای"...

خدا شاهده هنوز که هنوزه هربار میخونم مو به تنم سیخ میشه...

جزیره یکشنبه 6 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 23:55

حیف که دیگه مثه جوونیام حال و حوصله ی کل انداختن و حالگیری ندارم وگرنه به خاطر این ایست کردنه تاریخ پستت روی 25 اسفند وبتو میترکوندم
هـــــــــــــــــــــــــی یادش بخیر جوون بودیم و ترکوندن وبلاگ یکی از تهدیدامون محسوب میشد
جوونی کجایی که یادت بخیرررررررررررررررررررررررررررررررر
سعی کن متحول شی حمید تو سال جدید. سعی کن این ویژگیه نچسب بودنتو بزاری کنارچیه؟"ایکون پسرخاله"


(این ایکون مثه قرص زیر زبونی میمونه، تهِ کامنت که ادم میزاره، فشار صاب وبلاگو تنظیم میکنه، مثلا الان فشار تو به خاطر چرندیاتِ اول کامنتم رفته بالا پس میاره پایین ومتعادلش میکنه)

راحت باش! فشار ما خیلی وقته دیگه با اینچیزا بالا نمیره!
مضاف بر اینکه به قول قدیمیا فحش بچه صلواته! (آیکون "نچسبِ لج درآر!")...

مرد یخی سه‌شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 09:59 http://icemard.blogfa.com

دو چند ضلعی اخیر رو خوندم. عالی بود. واقعا لذت بردم و قبطه...
چه زیبا می نویسین و نرم. بازم باید بخونم.

حسن آذری پنج‌شنبه 10 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 17:03 http://sepidedamvalimoo.blogfa.com

سلام. آرزو دارم امسال سال خوبی باشد برایتان/ برایمان

جزیره جمعه 11 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 00:12

آپ نکنی یهو، کفاره داره. والا

کورش تمدن جمعه 11 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 03:15 http://www.kelkele.blogsky.com

سلام بر حاج مش کبلایی خومون
خوبی بادر؟
سال نو مبارک
امیدوارم سال خوبی داشته باشی برای خودم هم آرزو میکنم شما سال پر پستی داشته باشی.یه وقت پستی رو پستی نخونی که اونوقت سوبئ برداشت میشه
خوش باشی رفیق

چقدر غلط تایپی داری مولتی زائر خان!
معلومه هول و ولا داشتی زودی یه چیزی بنویسی و دربری!
خب حالا برای چی انقدر عجله داری عمو جون!؟
بشین واست شوکولات بیارم ببم جان! (آیکون "پیرمرد منحرف جنسی!")...

کورش تمدن شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 03:16

سلام
خدا لعنتت نکنه مشدی
مردم از خنده با این جواب دادنت
ما کارمون از شکلات گذشته(آیکون در باغ سبز نشون دادن)

حیف که معنی این ضرب المثلی که گفتی رو دقیقا نمیدونم وگرنه یه جوابی میدادم که جیگرت حال بیاد! (آیکون "نادانِ پررو!")...

جزیره شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:41

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
چه عججججججججججججججججججججب اومدی
یعنی اومده بودم بت فحش بدم اون هم فحش بد ولی وقتی دیدم اومدی فحشامو یادم رفت و خشمم فرورفت
فحش بچه واقعا صلواته؟آخ جوووووووونچه خوب. پس من از این به بعد با خیال راخت فحش میدم به این و اون

چه بچه بازاریه اینجا! منو باش که بیخودی اینهمه وقت و انرژیمو برای اغفال کورش هدر کردم! (آیکون "پیرمرد منحرف جنسی بر سر دو راهی!")...

جزیره شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 18:29

وقتی یه کف گرگی اومد تو صورتت به نحوی که دماغت هم سطح صورتت شد و ایضا پرخوووووووون، اونوخت میفهمی چیه؟! برو ضرب المثل یاد بگیر و به اغفال کوروش ادامه بده. فهمیدی؟"ایکون یه بچه ی رزمی کار"

فکر کرده نوبروشو آورده! اصلا نخواستیم! میرم همون کورش رو اغفال میکنم! (آیکون "شاپرک در خواب بیند پنبه دانه!")...

زن کویر شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 21:25 http://volcano.blogfa.com

واقعا کیف کردم . خوشحالم که یکی پیدا شد که هم تخم داره هم میدونه تخم داره هم می تونه تخم داشته باشه هم تخمشو داره که جار بزنه که تخم داره هم همه چیزو به تخمش حواله کنه هم بتونه به تخم چپش حواله کنه .
منم که ندارم اکثر وقتا فکر میکنم که تخم دارم و بهش حواله می کنم . ولی دلم می سوزه برای اونایی که تخم ندارن (تخم داشتن به جنسیت نیست
و آرشمیرزا محشر جواب داده بود . دمش گرم

- به نظر من اصولا آدم بی تخم وجود نداره چون تخم داشتن هم مثل خیلی چیزای دیگه نسبیه و هرکی به اندازه وسعش و طرز فکرش تخم داره! کاری که از نظر یکی "آخرشه" شاید از نظر یکی دیگه حتی "کم گذاشتن" هم نباشه.
- آرش یه دونه اس.

ساره یکشنبه 13 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 00:37 http://www.fereshtegaan.mihanblog.com/

کاش ما هم تخم چپی داشتیم برای حواله کردن نا ملایمات ... ملیّن می خوریم بلکه روان شود روزگار.

محسن باقرلو یکشنبه 13 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 13:09

اینجا رو ببین :
http://iran-reza-aseel.blogsky.com
آدما چه عشق های عجیب و غریب و متنوع و مختلفی دارن ...

- جالبه که سی چهل تا هم لینک داره همه اینکاره!
- فقط الان من موندم اینارو از کجا گیر میاری تو!؟

منجوق دوشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:16 http://manjoogh.blogfa.com/

من دیر رسیدم گفتنی ها و پرسیدنی ها رو دوستان پرسیدن

فاطمه شمیم یار دوشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 16:57

سلاممم حمید خان عزیز
من نمی دونم چرا منتظر بودم همین شب و روزا آپ کنی..(آیکون متوهم خود شیفته)
...به هر حال با آپ و بی آپ آرزو می کنم تنت سالم و روزگارت به مراد باشه و احوالاتت برقرار..
..
راستی همینجوری فقط بی هیچ هدف از پیش تعیین شده (آیکون یه سر سوزن مشکوک فقط)

- واللا خودمم چند روزیه منتظرم همین شب و روزا آپ کنم! فقط نمیدونم چه سریه که اون جمله های لعنتی که میخوام بنویسمشون پا نمیدن
- این آیکون یه سر سوزن مشکوک رو نگرفتم! چی بود قضیه اش!؟ (آیکون "دوزاری طرح قدیم در عصر ارتباطات!")...

نرگس(اندیشه زیبا؛نگاه زیبا) دوشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 23:57 http://melany_n1.persianblog.ir

اگر با من نبودش هیچ میلی/چرا ظرف مرا بشکست لیلی
(آیکون در مثل که مناقشه نیست که انشاا...!)
مثل حالتی که همیشه یک چیزی توی چشمت بوده و یکهو یکجورهایی شده که برگشته ای گفته ای اه تف به همان چیز، یک جور قی کردن تحت فشار همه ی چیزهایی که فکرت را مشغول می کرده... هووومممم آیکون خنده ی تلخ برای نوشته ات

هووومممم...آیکونتان به دلمان نشست...مرسی

نرگس(اندیشه زیبا؛نگاه زیبا) سه‌شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 00:06 http://melany_n1.persianblog.ir

این "چیز" که ما گفتیم،نه آن "چیز" است که شما گفتیدها،بله!

خب منم همون "چیز" رو گفتم دیگه!

اشرف گیلانی سه‌شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 08:39 http://babanandad.blogfa.com


آ...ی آقا حمید کجایی؟ پست جدید لطفا

به قول فاطمه، ایشالا همین شب و روزا

داود(خورشید نامه) سه‌شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 17:54

سال نوتان مبارک برادر
به حکم پاره های پیراهن تنمان توصیه میکنیم برای هر چیز بی ارزشی چوب حراج به این گردکان نزنید که در این گنبد دوار لازم تر از ان تو را نیست خصوصا در موسم پیری و دلگیری...و البتن گرد گیری!


دمت گرم! خیلی خوب بود!

زهرا.ش سه‌شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 23:07 http://www.roosary-anary.persianblog.ir

سلام ابر!سلام چند ضلعی!سلام حمید!سلام باقرلو!
اومدم بگم سال نوت با این همه تاخیر مبارک!
و این که برای چندمین بار،که چندمی بودنش از دستم در رفته،این چند تا پست آخر رو خوندم و دیدم که چقدر این دست خط جدیدت رو دوست دارم!!

سلام زهرا! سلام ش! سلام روسری! سلام اناری! مرسی!

[ بدون نام ] چهارشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 17:16

سلام بر اَبَر حوصله سر بَر
سلام بر اَبَر شور در آر در امر پست جدید ننوشتن
خواستم بگم که در همین شب و روزا که میخای یه پست سال 91 ای بنویسی،سعی کن این جمله های لعنتی که پا نمیدن، اگه خواستن پا بدن یکم حَوِل حال تر باشن لطفا. هرچند تظاهرگونه باشن و دروغ، به هرحال بزار اولین پست سال 91ات متنوع و متفاوت باشه اخه میگن پست سال جدیدتو هرجور بنویسی تا اخر سال همونجور مینویسی(ایکون یه ادم خرافه ایه زور گو)

جل الخالق!
به برکت وبلاگ از هر کس یه نصیحتی شنیده بودیم! فقط همین توصیه به "حَوِّل حال نمایی" مونده بود که خداروشکر حاصل شد!
مجددا

[ بدون نام ] چهارشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 17:17

اسمم جا موند. حتما قسمت نبوده بنویسم. حتما صلاح بوده ننویسم. حتما....
(ایکون ادامه ی همون ادم خرافه ای)

جزیره جان! حتی اگه آی پیتو نمیشناختمم باز تابلو بود که اون کامنت کار خودته!

مینا چهارشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 18:21 http://harfebihesaab.blogfa.com

سلام حمید .
این حواله کردن به تخم چه چپ چه راست ، چه داشته باشی ، چه نداشته باشی ، عجیب آدمو آروم میکنه ، ولی زود گذره ...
سیستم زندگی من که خیلی وقته همینه ...

آره متاسفانه! خیلی زودگذره
کاش مسئولین یه کم وقتشو بیشتر میکردن! (آیکون "برسد به دست ریاست محترم سازمان تخم و مخلفات! دبیرخانه سمت چپ!")...

آذرنوش چهارشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 23:18 http://azar-noosh.blogsky.com

چند باره این پست ومیخونم وچیزی برای گفتن به ذهنم نمیرسه...واقعا نمیدونم چی بگم
تبریک سال نو هم دلیلی شد برای این کامنت البته با تاخییر زیاد.سال نوت مبارک

محسن باقرلو پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 21:57

نظرت چیه ؟ :
http://ahotshot.aminus3.com/image/2012-04-05.html

راستش خیلی خوشم نیومد
الان گشتم یکی دیگه پیدا کردم
برات خصوصی میذارم ببین اگه خوبه همونو بذار

موسیو جمعه 18 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 14:21

سلام
اینقدر بچه ها از وبلاگت تعریف کردن و خودتم تو اون شب به یاد موندنی تو ساوه یه چند بیتی از این پست جدیدتو خوندی اومدم یه سری بزنم
چقدر اینجا دوستای خوبی داری بهت حسودیم شد

مرسی! کپ کردم دیدم کامنت گذاشتی!
ولی دقت کردی تو بیشرف که خیر سرت قدیمیترین و بهترین دوستمی اولین باره داری برام کامنت میذاری!؟ (آیکون "طلبکار بودن رو هر وقت از آب بگیری تازه اس!")...

جزیره جمعه 18 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 15:01

حمید باهوشیااااااااااااااااا(اینو بزار کنار کلکسیون ویژگیهات)از کجا فهمیدی من بودم؟
نصیحت نبود. پیشنهاد دوستانه بود

(آیکون "دیگه دیگه!" + آیکون "خود گرفتگی!")...

[ بدون نام ] جمعه 18 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 15:04

بعدشم که چی میگی:به برکت وبلاگ از هر کس یه نصیحتی شنیده بودیم!
نصیحت خیلی هم چیز خوبیه. فهمیدی

مجددا

سمیرا شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 13:47 http://nahavand.persianblog.ir

حسم میگه یه جوری ناجور بود..راستی ما مخلصیم تک ستاره باقرلو

زهرا.ش شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 19:52

دیروز تو ماشین نشسته بودم،منتظر بودم مامانم از بانک در بیاد.یه پسره رو دیدم داشت از وسط خیابون رد می شد....خیلی خوشتیپ بود...واقعا خیلی....با اینکه مانتو و مقنعه مدرسه سرم بود،و اعصابم خورد بود و کوچکترین چیزی نداشتم که اون پسر رو جذب(!!!) کنه،آروم گفته: برگرد!برگرد منو نگاه کن!!
برنگشت! اونور خیابون یه دختره منتظرش بود....که هم خیلی خوشگل بود....و هم خیلی جذاب...اونوقت من هم با قاطعیت از چیزی که نداشتم مایه گذاشتم:
بــــه چـــپــــــــــــــم!!!

خوب کردی!
جاش همین وقتاس دیگه!
مودبانه اش میشه ریختن جای خالی ها توو دل یه فراموشی بزرگ...

[ بدون نام ] دوشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 21:30

۹۲

[ بدون نام ] دوشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 21:31

۹۳

[ بدون نام ] دوشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 21:31

۹۴

.......... شنبه 3 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 20:27 http://abnabatchobii.blogfa.com

سلام.حرف ها را نزنیم..گنا!ه دارند!
امیدوارم متوجه شده باشید

متاسفانه نشدم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد