سه! - پیرمرد! سینما! داروخونه! جیگر! باغ وحش! کشورها و یادها!

قبل نوشت! : دلم میخواد...دلم میخواد...دلم میخواد ولی متاسفانه فرصت نمیشه اونجوری که باید سعادت خوندن دوستان رو داشته باشم...انقدر بصورت عمومی و خصوصی بی معرفتی و بی احساسی و بی شعوریم رو تو سرم نزنید!...به هر حال خیلی مخلصیم و خاک کتونی یا کفش پاشنه بلند همه دوستانی که از دست این حقیر ناراحت شدن هم هستیم نافرم!  

 .

دوبل سه برگر! : از این به بعد سعی میکنم در ساندویچهای "سه" کنار "بدم میاد!"ها سه تا "خوشم میاد!" هم بذارم تا اینجوری به نظر نرسه که بنده هیچوقت دهانم به خیر و خوشی باز نمیشه!...   

 .

*******  

 

پیرمرد!

از سه جور پیرمرد بدم میاد! : پیرمردایی که همش ساعت میپرسن و وقتی جواب میدی میگن "خب! جدید یا قدیم!؟" - پیرمردایی که فکر میکنن برای باز کردن سر صحبت با بغل دستیشون تو تاکسی حتما باید سراغ یکی از مهیج ترینهای آرشیو بیماریهاشون برن! - پیرمردایی که با نیم دهم باقیمانده بیناییشون از پشت عینک ته استکانی چشم چرونی میکنن! 

از سه جور پیرمرد خوشم میاد! : پیرمردایی که ازشون انتظار نداری باهات شوخی کنن ولی میکنن! (یه بار تو سه راه آذری به یه پیرمرده گفتم "پدر جان این ماشین انقلاب میره دیگه؟" گفت "نه!" داشتم پیاده میشدم گفت "انقلاب اسلامی میره!" و بعد هرهر خندید!) - پیرمردایی که تو صف نونوایی برای بچه های کوچیک نونهارو دسته میکنن. - پیرمردایی که خودشون ساعت دارن! 

 .

*** 

 .   

کشورها و یادها!

از سه جور کشور بدم میاد! : کشورهایی که آدمو یاد راهپیمایی میندازن مثل فلسطین! - کشورهایی که آدمو یاد دفاع مقدس میندازن مثل عراق! - کشورهایی که آدمو یاد اسلام میندازن مثل عربستان!...و از سه جور کشور خوشم میاد! : کشورهایی که آدمو یاد آسمانخراش و نئون میندازن مثل آمریکا! - کشورهایی که آدمو یاد فیل و جنگل و چیزای عجیب غریب میندازن مثل هند! - و کشورهایی که آدمو یاد چیزهای خوب میندازن مثل تایلند!   

 .

*** 

 

آدمهای صندلی جلویی در سینما! 

از سه جور آدم صندلی جلویی در سینما بدم میاد! : آدمایی که بچه شون تو اوج یه سکانس عاشقانه یهو جیشش میگیره و با اعلام این موضوع کل حس آدم رو میپرونه! - آدمایی که هفته پیش فیلم رو دیدن و در جاهای حساس فیلم به بغل دستیشون دلداری میدن که نگران نباشه چون اینجای فیلم اتفاق بدی نمیفته! - دوتایی هایی که وسط یه فیلم خوب همش دستشون تو گَل و گوشه همدیگه اس و باعث میشن آدم نتونه روی فیلم متمرکز بشه و لذت ببره!... و از سه جور آدم صندلی جلویی در سینما خوشم میاد! : آدمایی که برمیگردن و بی مقدمه به آدم چیپس تعارف میکنن! - آدمای قد بلندی که میدونن قدشون بلنده و سعی میکنن یجوری بشینن که مزاحم دید نفر عقبی نشن! - دوتایی هایی که وسط یه فیلم بد همش دستشون تو گَل و گوشه همدیگه اس و باعث میشن آدم نتونه روی فیلم متمرکز بشه و اعصابش خورد بشه!  

 .

*** 

 .

داروخانه! 

از سه جور داروخونه بدم میاد! : داروخونه هایی که هیچوقت پول خورد ندارن و هر اسکناسی بدی بقیه اش رو اندازه یه عمر جراحت به آدم چسب زخم میدن! - داروخونه هایی که از این وزنه پنجاه تومنی ها دارن که وقتی پول میندازی توش یا کار نمیکنه یا اگه کار کنه وزن یه آدم بالغ رو هفت کیلو و دویست گرم نشون میده! - داروخونه هایی که یه مدل کاندوم بی کیفیت ایرانی بیشتر ندارن طوریکه آدم ترجیح میده ایدز بگیره ولی تن و بدن خودش و طرف مقابل رو خط خطی نکنه!... و از سه جور داروخونه خوشم میاد! : داروخونه هایی که بوی پودر بچه میدن! - داروخونه هایی که صاحبشون یه پیرمرد چاق موسفید کراواتیه که صورتش شش تیغه اس و روپوش سفیدش از تمیزی برق میزنه! - داروخونه هایی که یه ویترین شیک فقط برای کاندوم دارن طوریکه آدم هوس میکنه برای امتحان کردن اینا هم که شده یه مقدار از راه راست منحرف بشه!  

 .

*** 

  

جیگر!

از سه جور جیگر بدم میاد! : جیگر سفید! - جیگر نیمه خام و سفت که دل درد بعدش به دردسرش و ارزش غذاییش نمیرزه! - جیگری که به نظر پخته میاد ولی بعد از اینکه یه کمشو میخوری از صدایی که زیر دندونت میده میفهمی نباید به ظاهرش اعتماد میکردی و باید میذاشتی یه کم دیگه روی آتیش میموند!... و از سه جور جیگر خوشم میاد! : جیگر سیاه! - جیگر تازه قبل از خورد شدن که مثل ژله تو دست آدم میلرزه! - جیگر داغ که گوشِت رو میبری نزدیکش صدای جلز ولز میده! (بعدا نوشت! : به جان شما که میخوام دنیا نباشه وقتی داشتم اینو مینوشتم منظورم فقط "جیگر خوراکی" بود نه "جیگر خوردنی"! ولی با اشاره ای که یکی از دوستان کرد متوجه شدم که میشه اینارو جور دیگه هم برداشت کرد! بنده از همینجا از این حد انحراف فکری ایشون قدردانی کرده و از اینکه بالاخره یک نفر پیدا شده که ذاتش از من خرابتره ابراز خوشحالی و موج مکزیکی میکنم!)...  

 .

*** 

  

باغ وحش! 

از سه جور حیوان در باغ وحش بدم میاد! : حیوانهایی که حال و حوصله بازدیدکننده ندارن و تا نزدیک قفسشون میشی میرن پشت سنگ یا بوته ای چیزی میخوابن! - حیوانهایی که میان جلو و با دقت آدمو نگاه میکنن انگار اونا مارو آره! - حیوانهایی که نمیتونن منتظر بشن ساعت بازدید عموم تموم بشه و همونجا در ملا عام با هم ور میرن! (ضمنا از دخترهایی که در این حالت سوم مثلا خجالت میکشن و یواشکی جیغ میزنن و میخندن هم بدم میاد!)...  

از سه جور حیوان در باغ وحش خوشم میاد! : حیوانهایی که با نگاه غمگینشون آدم رو شرمنده میکنن انگار که دارن میگن "مثلا حالا منو دیدی! خب الان خوشحالی!؟ ولمون کنید بریم سر جدتون!" - حیوانهایی که بچه های کوچولوشون بدون توجه به آدمایی که دارن نگاهشون میکنن با خوشحالی از سر و کول هم بالا میرن و بازی میکنن! - حیوانهایی که با عزت نفس تمام آدمای بامزه ای که براشون پفک میندازن رو به هیچ جاشون هم حساب نمیکنن و اصلا طرف خوراکی انداخته شده هم نمیرن!  

 .

سه! - آدمها در جریان آتش زدن قرآن

از سه جور آدم در جریان آتش زدن قرآن بدم میاد! : آدمایی که تا حالا یه بار هم قرآن رو نخوندن و از سر حماقت آتشش میزنن! - آدمایی که تا حالا یه بار هم قرآن رو نخوندن و از سر غیرت در مخالفت با آتش زدنش راهپیمایی میکنن! - آدمایی که تا حالا یه بار هم قرآن رو نخوندن و از سر لجاجت از آتش زدنش طرفداری میکنن! 

 

پی جواب کامنت نوشت! : بارها و در جاهای مختلف حقیقی و مجازی گفتم که یکی از آرزوهام در دنیای مجازی مثل ؛من و من؛ نوشتنه. از سبک کوتاه نویسی و تجاهل عامدانه و بی خیالانه نوشتنش خوشم میاد. الگوی اصلیم در این تغییری هم که الان در روند وبلاگ نویسیم دادم این وبلاگ بوده (هرچند مدتیه ؛من و من؛ با توجه به مشکلاتی که دارن که مهمترینش تشدید بیماری صعب العلاج محمده از اون سبک همیشگیشون دور شدن که از همینجا آرزو میکنم هرچه سریعتر حال محمد خوب بشه و دوباره شاهد نوشته های شادشون باشیم) حالا در ادامه الگو برداری تصمیم گرفتم کامنتارو هم به سبک من و من جواب بدم! و در اقدامی انتحاری تصمیم گرفتم تا آخر امشب تمام کامنتایی که تا حالا تو این وبلاگ جدیدم گذاشته شده رو جواب بدم! حتی اون کامنتایی که مطمئنم نویسنده اش غیرممکنه دیگه راهش اینورا بیفته!  

 

پی اصلاح شبیه داستان نوشت! : نظر به انتقاد اکثر دوستان از پایان بندی ؛روزی یک تسبیح جمله باکره برای سفته هات؛ پایان داستان رو عوض کردم. با تشکر از راهنماییهای دوستان امیدوارم این پایان بندی رو دوس داشته باشید :   

سه ماهه شمالیم...نه...یه عمره شمالیم...امشب حالم خیلی خرابه...بغض داره خفه ام میکنه...هیزم رو میندازه تو شومینه و میگه ؛برای این شماره مجله چند تا نوشتی؟؛...میگم ؛۹۹ تا عاشقانه؛...میخنده و میگه ؛دیگه نمیخواد بنویسی. دیروز زنگ زدن برم سفته هامو بگیرم؛...برمیگرده سمت آتش...نور آتش رو صورتش بازی میکنه...مینویسم ؛هیزم نگاهت را بردار از روی دلم...آدم برفی کنار شومینه آب میشود؛...بغضمو قورت میدم و میگم ؛شد صد تا خانوم (...)؛...نگاهم میکنه و با لبخند میگه ؛گفتم که اسم واقعیم این نیست؛...تو دلم میگم ؛آره...میدونم...اسم واقعیت عشقه؛...و صورتم بی هوا خیس میشه...

سه! - هم صحبت!

از سه جور هم صحبت بدم میاد! : آدمایی که آخرین فیلمی که دیدن کلاه قرمزی و سروناز بوده ولی برای اینکه خودشون رو روشنفکر نشون بدن یک ساعت درباره رابطه تاثیرات موج نوی فرانسه و کیشلوفسکی بر آثار دیوید لینچ سخنرانی میکنن و توی از همه جا بیخبر هم در حالیکه لبخند میزنی هی تو دلت به خودت سرکوفت میزنی که چرا با همچین آدم فهمیده ای سر حرفو باز کردی! - آدمایی که میگن ؛حرفتو قبول دارم ولی...؛ و بعد هزار تا چیز متناقض با حرف تو میگن! - آدمایی که وقتی داری درباره دغدغه هات دردودل میکنی در حالی که دارن سر تکون میدن تو دلشون فکر میکنن که موقع سlکlس چه شکلی میشی!

سه! - تبلیغ تلویزیونی!

از سه جور تبلیغ تلویزیونی بدم میاد! : تبلیغهایی که میگن قراره به ارتفاع یا کلفتی یه چیزی به آدم جایزه داده بشه! - تبلیغهایی که از بانکها تصویر یه جوانمرد دست بخیر ارائه میکنن! - تبلیغهایی که اولش یه دسته بچه شاد رو در حال بازی کردن نشون میدن ولی آخرش یا تبلیغ میل گاردون تراکتور از آب درمیاد یا تبلیغ پذیره نویسی صندوق سرمایه گذاری بازنشستگان در حال فوت!

سه! - بچه کوچیک!

از سه جور بچه کوچیک بدم میاد! : بچه کوچیکایی که تمام وقتایی که بیدارن رو بی وقفه گریه میکنن! - بچه کوچیکایی که هیچی هم نمیخورن ولی روزی صدبار کار خرابی میکنن! - بچه کوچیکایی که وقتی براشون شکلک درمیاری با نگاهی عاقل اندر سفیه نگات میکنن!