درباره سlکlس...یا "مکتب سودانی مرد ایرانی"

قبل نوشت : به پیشنهاد یکی از بچه ها تصمیم گرفتم در بخش "دیالوگهای من و دوست الاغم" تغییراتی بدم و نوشتنش رو دوباره شروع کنم...تغییری که عرض کردم در "موضوع" این بخش خواهد بود...یعنی قراره از این به بعد در این بخش بجز دوست الاغ عاشقم (که قبلا باهاش آشنا شدید!) با بقیه انواع دوستهای الاغم هم آشنا بشید!...

-

***

-

میگم : نیروهای اطلاعاتی ناتو به اخباری دست پیدا کردن که نشون میده قذافی در بیمارستانی در طرابلس پنهان شده...مزدورهایی که از سودان و چاد اجیر شده بودن هم دارن به قذافی پشت میکنن...بعضیاشون که توسط انقلابیون اسیر شدن اعتراف کردن که مزدی نمیگرفتن و در مقابل اینهمه جنایتی که میکردن فقط غذا و سیگار میگرفتن! فکر کن! فقط غذا و سیگار!...درگیریها همچنان در نالوت و الزنتان ادامه داره ولی انقلابیون تونستن گردان‌های قذافی رو وادار به عقب نشینی از شهر مصراته کنن...

چشماشو ریز کرده و داره نگاهم میکنه. میدونم اینجور وقتا میخواد یه چیزی بگه!...میگم : بگو! چه مرگته باز!؟...

دستشو میذاره روی شونه ام و با دوستانه ترین لحنی که بلده میگه! : چند وقته خیلی ناخوشی...غمگینی...افسرده ای...میخوام کمکت کنم...یه سوالی بپرسم قول میدی راستشو بگی!؟

میگم : تا چی باشه! حالا تو بپرس!

صداشو میاره پایین و میگه : از آخرین سlکlسی که کردی چند وقت میگذره!؟

میگم : اونوقت این چه ربطی به چیزایی که من میگفتم داشت!؟

چند لحظه جدی نگاهم میکنه و بعد طوری که انگار جلوی یه نابینا وایساده دستاشو جلوی صورتم تکون میده و میگه : لیبی رو ولش کن! تا کی میخوای خودتو پشت این مدل اخبار سیاسی داخلی و خارجی پنهان کنی!؟...ببین...من تو رو مثل کف دستم میشناسم...میدونم چته! بذار کمکت کنم...جوابمو ندادی...

میگم : من خودمو پشت اخبار قایم نکردم...اینا واقعا برام مهمه...اون سوالی که پرسیدی رو هم جواب نمیدم چون به تو ربطی نداره!

دستشو میزنه رو صورتش و میگه : جان من! جان من زدم بگو! کار دارم!

میگم : ای بابا! عجب سیریشی هستیا! نمیخوام بگم! تو بهم بگو عقب مونده متحجر! به هر حال دوس ندارم درباره اینچیزا حرف بزنم چون به نظرم این بحثا یه چیز شخصیه...

میگه : حداقل حدودی بگو! کمتر از شش ماه بوده یا بیشتر!؟

دست بردار نیست...میدونم که اگه جواب ندم انقدر میپرسه تا روانیم کنه! یه نفس عمیق میکشم و چشمامو میبندم و میگم : بیشتر از شش ماه!...راضی شدی!؟ حالا میشه تمومش کنی؟

چشماشو گرد میکنه و میگه : وای! جدی میگی!؟...این فاجعه اس!...میدونستی نتایج تحقیقات نشون داده مردان بیست تا چهل ساله ای که در ماه کمتر از 3 نوبت سlکlس دارن احتمال مبتلا شدنشون به افسردگی 8 برابر بیشتر از اوناییه که در ماه سه مرتبه سlکlس دارن!؟

میگم : اونوقت کدوم خری اینو اعلام کرده!؟...واللا شوهرعمه خدابیامرز من 20 سال بعد از عمه ام زنده بود اهل هیچ برنامه ای هم نبود اما تا دم مرگش هم شاد و شنگول بود!...

با لحنی که سعی میکنه نشون بده دلخوره میگه: عجب آدمی هستیا! دارم باهات جدی حرف میزنم!...این نتیجه اییه که محققین علم روانشناسی در آمریکا بعد از سالها تحقیقات آماری روی بیماران مبتلا به افسردگی بهش رسیدن. نکته اش اینجاس که علی رغم تمام تفاوتهای فرهنگی این نسبت در اکثر ایالتها با اندکی تفاوت همین 8 برابری بوده که گفتم...اونوقت تو از شوهر عمه ات حرف میزنی!؟ خب نمکدون من که همون اول گفتم این تحقیق روی "مردان بیست تا چهل ساله" بوده نه پیرمردای شومبول پلاسیده ای مثل اون شوهر عمه خل وضع تو!...

میگم : الان حالشو ندارم برات توضیح بدم یه روز که حالم بهتر بود برات ثابت میکنم که این دست تحقیقات که در اروپا و آمریکا انجام میشه دخلی به ما نداره...هرچند اینجور تحقیقات بخاطر موضوعشون حتی اگه در ایران هم انجام بشن به نتیجه بدردبخوری نخواهند رسید چون...

میپره وسط حرفم و میگه : حالا نمیخواد بری بابای منبر! اصلا این هیچی!...هرم مازلو رو چی میگی!؟ هنوز که هنوزه بعد از 57 سال این نظریه بعنوان پایه ای ترین مباحث روانشناسی داره تدریس میشه...اصلا گور پدر آبراهام مازلو! یه حساب دو دو تا چهارتاس! تا نیازهای اولیه ات رو برطرف نکنی نمیتونی سراغ نیازهای سطح بالاترت بری...اینو که قبول داری!؟

(حوصله جواب دادن بهش رو ندارم وگرنه توضیح میدادم که نظریه مازلو هم کامل نیست و مثال نقض کننده زیاد داره...مثل کسی که اعتصاب غذا میکنه...یا کسی که با تصمیم خودش روی مین میره) میگم : حرفت حق! ساعت چنده!؟

با شک و تردید نگاهم میکنه و بعد از نیم نگاهی به ساعت مچیش میگه : سه و بیست دقیقه صبح!...حالا شد بیست و یک دقیقه!....چطور مگه!؟

میگم : خب الان که جlنlدlه ها خوابن! ولی مرد مردونه قول میدم آخر هفته یه روز مرخصی بگیرم برم "بکن درمانی"! به جان خودت حالا که از نتیجه تحقیقات باخبر شدم میخوام یجوری به ابزار آلاتم صفا بدم که تا هفت نسل افسردگی از پیشونی نوشت خودم و خودش حذف بشه!...

سر تکون میده و میگه : خاک بر سر جهان سومیت کنن که از "سlکlس" فقط "بکن و بنداز" رو میشناسی! سlکlس یه هنره! یه طیف از لذت بردن که لزوما "بکن و بنداز" نیست!...و مجددا خاک بر سر جهان سومیت که تا اسم "سlکlس" میاد سریع یاد "خانوم" میفتی!

میگم : و ایضا خاک بر سر جهان سومی تو که علی رغم تمام روشنفکربازیات و ادعای فمینیست بودنت هنوز به "جlنlدlه" میگی "خانوم"!...

کمی من و من میکنه و میگه : اصلا ولش کن! بیا درباره لیبی حرف بزنیم! کجا بودیم!؟

میگم : شکستن محاصره شهر مصراته!...قایم شدن قذافی در بیمارستان...مزدورای سودانی که برای "غذا و سیگار" آدم میکشن...

-

نظرات 106 + ارسال نظر
آژو چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 20:36 http://www.honney68.blogfa.com

من یه دخترم.نیاز من با شما که مردی خیلی فرق می کنه.نمیتونم بگم جلوی خودتونو بگیرید و به آبی آسمون فکر کنید.س|ک|س؟ ای بی حیا!!!!
نه!
متاسفم که شرایط جامعه اینه.
تا دلتونم بخواد دخترا خرابن وتعارف نداریم.من که دخترم یه چیزایی میبینم میخوام برم بمیرم!
؛
من که چندشم میشه با یه ... بریزم روهم
اه اه..با همه هست..
خدا فقط شما مردا رو میشناسه

منظورتو میفهمم...آره خب...یه زن حاضر نمیشه پول بده و برای یه شب کنار مردی بخوابه...ولی برعکسش انقدر رایجه که در تمام دنیا جزو بزرگترین تجارتهاس...چون برای یه زن س|ک|س بدون احساس آزاردهنده اس ولی برای یه مرد نبودنش خیلی هم آزاردهنده نیست...
البته اینم بگم که به نظر من این نه افتخاری برای زنهاس و نه سرشکستگی ای برای مردها...به تفاوت نیازهاشون برمیگرده...به تفاوتهای پایه ای دو جنس...چیزایی که در انتخابشون مختار نبودن...

آژو چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 20:40

رفتیم صفحه سوم
اینی که میخوام بگم ربطی به بحث نداره.
شما تو واگن خانوما نیستی.
وقتی بعداظهرا از دانشگاه میومدم به خاطر خستگی دلم میخواست فقط یکی کولم بکنه.
هم جسمی هم روحی خسته بودم.
بی نهایت دستفروش مترو داره.حتی شده گاهی ۴-۳ تا با هم تو یه واگن داد میزنن که هم صدا به صدا برسه هم توی نوعی ببینیشون و ازشون خرید کنی.مگه خود من چقدر توان دارم؟زندگی شخصیم یه طرف داد و بیداد اینام یه طرف.از این صنف نصفشون هم سن و سال منن.دخترای جوون.
معصومه آ.باد عضو شور.ای شهر ته.ران زرت برگشته گفته اینا آسیب های اجتماعین!
یکی نیست چهارتا فحش خانواده بهش بده بگه آخه آشغال که خودتو لای چادر قایم کردیو از صدتا .. بدتری!
خب درست!دهن ملت صاف میشه!باعث شلوغی و هرج و مرج و هرکوفت و زهرمار دیگن!
وظیفه تو امثال توئه که واسه اینا شغل دست وپا کنی.که به هرزگی نیوفتن.وقتی دارن نون حلال در میارن حالا که داری اون فک ثابت تو تکون میدی بگو نیاین دیگه تو مترو.به جاش ما خیرسرمون شماهارو یه جا دیگه مشغول میکنیم.نمیکنن.یه ... م یه .. اس!
هرچی زن نابه سامان بیشتر باشه به نفع ایناس!
هرچی خانواده ها از هم بپاشه به نفع ایناس
این جامعه ماست!
حالا میخواین به این نیاز رسیدگی شه؟
یه جامعه بیمار نداشته باشیم؟
یکی هم سالم باشه بیمارو عقده ایش میکنن

- ای بابا!...اگه بخوایم نمونه هایی مثل اینارو بگیم که باید تا صبج حرف بزنیم! ماشالا انقدر زیاده که همین سایتهای مورد تایید نظام رو هم که باز کنی یک ساعته میتونی یه فرغون اخبار اینشکلی جمع کنی!...
البته اینم یکی از حسنهای سیاستهای نظام در این چندسال اخیر بوده ها! اینکه توو این چند ساله انقدر حرفای شاخ سبز کن زدن که آدم دیگه از هیچی تعجب نمیکنه!...کلا ملت ریلکسی شدیم!...
- "نمیکنن.یه ... م یه .. اس!"...
انقد این تیکه از بیاناتتون سه نقطه اش زیاد بود که نفهمیدم چی شد اصلا! بابا یه کم کمتر سانسور کن! صد رحمت به صدا و سیمای ضرغامی!

آژو چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 23:54

من الان نیشم بازه!ولی آیکون مربوطه رو پیدا نکردم!
به خاطر سوتی صفحه قبل
چون فحش خوردم!
فک نکنین نفهمیدم که گفتین بهتره ما اول سر واژه ها به توافق برسیم!یعنی چی؟!
یعنی خنگ وقتی تو معنی کلمات رو نمیدونی دیگه بحث جای خود داره (آیکون خدا توئه خنگ رو شفا بده)
جای اون دوتا سه نقطه واژه خانوم جایگذاری کنید!خانوم از اون لحاظ
گفتم یه اخوند بوده!
منظورش این بود که اینم یه نیازیه که بهش نیاز دارن!نباید سرکوب شه.مثل خوردن..خوابیدن و هرچیز دیگه ای.ولی بلد نبوده خوب بگه و بقیه م در عمل بهش گفتن خفه!
نمیدونم.باور کنید نمیدونم.
شما بعنوان یه مرد جوون حق دارید ولی من حتی نه به عنوان کسی که بخوام نظرم راهگشا،یا همدلی، حتی فقط یه نظر باشه،چیزی بگم که به دردتون بخوره، ندارم.جز سکوت و تا یه حدی سرتکون دادن..چون هیچ چیز به درد بخوری از توش در نمیاد.من خودم یه برادر بزرگ دارم.جلوی چشمه.ونیازشو میدونم.
اما به دور از حرفای جفتمون،چیکار می شه کرد؟هیچی!
پارسال تو نمایشگاه قران یه پسر ۲۰ ساله در مورد همون نیازش از یه اخوند پرسید گفت ازدواج کن..هی اون جز میزد موقعیت ازدواج ندارم و نمی شه میگفت سطح توقعت بیار پایین!یعنی اونم تو ازدواج میدونه.
من خودمو میگم نمیتونم جز یه کی کسی دیگه ای رو بپذیرم.ولی نظر من فقط واسه خودمه و ولاغیر.خیلی از دخترا همچین تفکری ندارن.تو یه وبلاگ خوندم که نویسنده ش کپ کرده بود چون دوستش برگشته بود بهش گفته بود که با برادرش رابطه داره!چون مهم اون لذته.برادرشه که برادرشه.(همون غریزه حیوونی که گفتم بهتون اینجا خودشو نشون میده)حالا این استثناس و عمومیت نداره.هرکسی هرجور دوست داره میتونه رفتار بکنه.(آیکون به ما چه)
اون جوابگوی رفتارها و نظرات خودشه.
نظرتون محترمه.میپذیرم و میزارم کنار حرفای خودم.
اگه با حرفام خسته و کلافه تون کردم ببخشید!

- نه واللا! قصدجسارت نداتم آژو بانو جان!...
- آها! مرسی از روشنگریتون در باب اون سه نقطه ها!...
- بحث انحرافات و عقده های جنسی و عواقبش در ایران و راهکارهای حل مساله خیلی طولانیتر از اینه که بشه اینجا مطرحش کرد...قبلش هزار تا پیش زمینه اش رو باید بررسی کرد...باید درباره مذهب حرف زد...باورهای سنتی مردم...تاریخ...تاثیر سیاستهای محدود کننده این سی ساله...تجربه سایر کشورها...تاثیر مرد سالاری و کم بودن نقش زن در جامعه روی این مساله...و خیلی چیزای دیگه...چیزایی که نمیشه با بحث تووی کامنتا به جایی رسوندش...
- خواهش میکنم! نفرمایید!...سوای بعضی اختلاف نظرها بابت همینکه حرفام برات مهم بود و در مقابلشون واکنش نشون دادی ازت ممنونم

آژو پنج‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 13:59 http://www.honney68.blogfa.com

میدونم
من با اجازه برم سر پست های دیگه
برم کامنتدونی اونجام اگه قسمت شد بهم بریزم

خواهش میکنم! بفرمایید! اجازه مام دست شماست! (آیکون "مام!")...

ساره شنبه 9 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 14:28 http://fereshtegaan.mihanblog.com/

میگم شاید بنده خدا داشته بهت پیشنهاد معاشقه می داده ... تازه مجانی ! ... الان بری پارک دانشجو کمتر از بیست تومن بهت راه نمیدن .

ببخشید. خدا شاهده قصد جسارت ندارم. فقط برام سوال شده که شما این قیمت (بیست تومن) که گفتی رو از کجا بدست آوردی!؟

بانوی اجاره ای یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 13:36 http://wf3.blogsky.com

آپ نمی کنی دلنشین؟!

ممنون که برات مهمه
میرسم ایشالا همین زودیا
راستش چند وقتیه بشدت درگیر "از چی نوشتن" هستم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد